***رویـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای ****خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــس**
***رویـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای ****خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــس**

***رویـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای ****خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــس**

همممممه چیی و البته بیشتر دخملوونه

چشم انتطار برگشتنت


عکس همراه با شعر و متن عاشقانه برای عشقعکس همراه با شعر و متن عاشقانه برای عشقعکس همراه با شعر و متن عاشقانه برای عشقاز حسم بهت مطمن نیستم فقط میدونم نمیخوام تو اون جهنم باشی نمیخوام هر ثانیه جونت در خطر باشه برگرد............ نمون اونجاا

بیاا توروخدا برگرد

دلتنگی...........

خدایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا ب هر چی داری قسمت میدم مراقبش باش سالم برگرده

لعنتی خوب چرا قبل رفتنت نگفتی ها؟؟؟؟؟؟؟چرا؟؟؟؟؟اگه یه روزی سالم برگشتی و حرف دلتو زدی مطمن باش خیلی دعوات میکنم اصلا باهات قهر میکنم

میدونی نمیدونستم امشب تو جمع مامانم پیاماتو نشونم داد همونجا اشکم دراومدنمیدونم چطوری  خودمو پرت کردم تو اتاق

دلم میخاد زار بزنم دلم میخاد بااهات دعوا کنم اخه چرا؟؟؟؟؟؟چرا رفتی؟؟؟؟چرا قبل رفتنت نگفتی دوسم داری


خوب اگه دوسم نداری این نگرانیات چیه؟؟؟؟اگه دوسم نداری چرا حالمو پرسیدی چرا گفتی سلامممو برسونه چرا گفتی خیلی مراقبم باشه چرا اخرش گفتی کاش........


د لعنتی این کاش یعنی چی؟؟؟؟؟؟میدونم از حسم مطمنم میدونم دوسم داری هیچ وقت اون برق نگات تو روز بارونی رو یادم نمیره

تو با چشمات بم گفتی دوسم داری

ففقط از خدا میخوام صحیح و سالم برگردی

توو پیامات گفته بودی من میرم پیش امام حسین سلامتی شماوخانوادتو میخوام  گفته بودی از خدا میخام جوونیو عمرمو بده ب توو خانوادت و دیگه برنگردم چرا برنگردی اخه پس من چی؟گفتی شهادت خودمو لعنتی مگه تو دل نداری؟؟؟؟؟؟این چ حرفی بود  امشب زد ب سرم بهت پیام بدم گفتم بیخیال غرور اما نتونستم ترسیدم از تو مطمن نبودم

همش دعا میکردم نظرت تغییر کرده باشه و نرفته باشی

دداشتم از نگرانیت دیونه میشدم که اس دادی مامان جوابتو داد گفتی یکی از بچها ساعت4 شهید شده اونجا درگیره غذا نیست همه چی سخته

گفتی نیم ساعت دیگه یعنی االان تا 5صب عملیات دارین ب خدا سپردمت فقط از خدا میخوام سالم برگردی حتی اگه قسمت هم نباشیم

هیچ وقت فکر نمیکردم رفتنت و نبودنت اینقد روم تاثیر بذاره

اما گذاشت بدجوریم گذاشت


منی ک حتی یک بار جرات نکردم زل بزنم  بهت و خوب براندازت کنم

مقصر خودت بودی چون همیشه تلاش میکردی مچمو موقع نگاهای یواشکی بگیری

این مدت خیلی زحمت کشیدی برامون

یادته چند روز پیش ک زنگ زدی صدات چه شوقی توش موج زد کاش همون موقع میتونستیم حرف دلمونو بگیم ب هم  فک میکنم ب مامان گفتی اما من چی؟؟/باید ب خودم میگفتی

یعنی الان داری چی کار میکنی کجایی

اشکام ددارن صورتمو میشوورن نوشتم شاید سبک تر شم دیگه چشام نمیبنه ک ادامه بدم فقط سپردمت ب خدا................


این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.