هوای ناراحتی "دختــرا" روداشته باشید
~دخترا مثل پسرا نمیتونن تا دلشون گرفت زنگ بزنن دوست و رفیقاشونو جمع کنن برن دور دور...
~مثل پسرا نمیتونن تا با کسى دعواشون میشه قهر کنن از خونه برن بیرون...
~نمیتونن وقتى عصبانى میشن بزنن یه چیزى رو بشکنن بعدم بگن پسره.. حق داره..
~نمیتونن داد بزنن... نمیتونن بگن از چى ناراحتن...
~آره عزیزم... دخترا وقتى غمگینن خودشونو حبس میکنن تو اتاق...
~از تمام دنیا خودشونو دور میکنن...
~دخترا چیزى ندارن که با اون خودشونو آروم کنن...
~~~تنها تکیه گاهشون بالشتشونه...
~سر میذارن روشو بى صدا اشک میریزن....
~~~تنها همدمشون اهنگای غمگین توی گوشیشون میشه و قطره های اشکاشون شاهده
بغض و تنهاییشونه~~~~ دختری که تنها میشه یعنی قید همه چی رو میزنه حتی
احساسش....
~~~~ «تنهام نذار» سخت ترین جمله ایه که یه دختر میتونه به زبون میاره......
دختر ...
بایدقدش از پسر ڪوتاهتر باشہ
پرحرف باشہ
جیغ جیغوباشہ
باس دلبرے بلد باشہ
باس رژ قرمز بزنہ ڪ ادمو ماچ میڪنہ جااااش بمونه
نازنازے باشہ.
باس✘ خاص✘ باشہ
اصن دخترے ڪ
شیطون نباشہ
حاظر جواب نباشہ
گازت نگیرہ
دختر نے
گاهی آدم ها انقد سریع میروند،که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند
دیشب با خدا دعوایم شد ......
با هم قهر کردیم .....فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد......
رفتم گوشه ای نشستم .... چند قطره اشک ریختم..... و خوابم برد
صبح که بیدار شدم .... مادرم گفت...
نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارونی " می آمد ....!!
چند تکه از تو
پریشان افتاد
ته فنجانی که فالم را می گرفت…
می گفت آرام نیستی
و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…
من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم … همین
رهایم کنید
میخواهم خودم باشم ، خودِ خودم
خسته شدم بس که رقاصه شما بودم می خواهم عریان شوم
عریان عریان
از تمام وابستگی ها و اما و اگرها
می خواهم جامه خود را از تن بر کنم
سبک شوم مثل قاصدک رهایم کنید
می خواهم چرخ بزنم ، درآسمان صبح ، سوار بر نسیم
سبک چون قاصدک ، می خواهم عریان شوم از تو
از همه کابوس ها
رهایم کنید...
همه جا پر شده که
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
من می گویم حق دارند
چون دوست داشتن های ما بودار است
بوی سوء استفاده
بوی خیانت
بوی دروغ و بازی می دهد...
تنهایی بهتر است
خودتی خودت
حداقل روحت آسایش بیشتری دارد
نگرانی کمتری داری
و میتوانی برای خودت باشی
هیچ کس دیگر به با هم بودن های قدیم اعتقاد ندارد
همه میخواهند تو را از سر خود باز کنند
کاش کمی عوض میشدیم
آنکه اعتماد میکند...
مهم نیست که به چه چیزی اعتماد میکند، همین اعتماد حاکی از معصومیت اوست.
حتی اگر بدلیل اعتماد، فریب بخورد، مهم نیست،
چون ارزش اعتماد بسیار فراتر از چنین فریبی است.
میتوانی همه چیز را از او بگیری، ولی اعتماد را هرگز
کثیف ترین چاپلوسی
زمانی است
که مردی یا زنی به خاطر
طبیعی ترین نیازش
به معصومی بگوید
دوستت دارم
چه حس قشنگیه وقتی میشی محرم دل یکی
یکی که بهش اعتماد داری
بهت اعتماد داره
از دلتنگی هاش برات میگه
از دلتنگی هات براش میگی
آروم میشه
آروم میشی
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه
حکایت عجیبیست
رفتار ما آدم ها را خدا می بیند و فاش نمی
به همه چیز عادت می کنیم
به داشته ها و نداشته هایمان
خیلی طول نمی کشد که
جلوی آینه زل بزنی به خودت
موهایت را کنار بزنی
و با خودت بگویی
اصلا مگر داشتی اش
مگر از اول بود ؟!
که بودن و نبودنش مهم باشد …
من…!
مرا که میشنـاسی؟! خودمم
کسی شبیه هیچکس!
کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی
مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر
اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام!!
دری هستم
که میتوانست به آسمان باز شود
اگر لولایش به زمین
چفت نبود...
مردم نمی بینند و فریاد می زنند….. !!!